در محضر خورشید
نگاهی به سر تیتر فرمایشات مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای در مراسم دانش آموختگی دانشجویان دانشگاه های افسری ارتش
امروز
ملت ایران به دلیل پافشاری بر اسلام، استقلال، ارزشهای والای خود و اعتقاد
به حاکمیت دین خدا، با جبهه وسیعی از دشمنان مواجه است.
نیروهای مسلح باید همواره آماده ایفای نقش در صورت نیاز باشند.
به لطف و توفیق الهی، فردای کشور به مراتب بهتر و درخشانتر از امروز خواهد بود.
نیروهای جوان، مؤمن و کارآمد ثروت بزرگ و واقعی کشور است.
دوران دفاع مقدس ، آزمونی دشوار بود که در آن جوهر ارتش آشکار و کارهای برجسته و درخشانی به دستنیروهای ارتش انجام شد.
جنگ
تحمیلی در واقع یک جنگ بینالمللی و تهاجم همه جانبه قدرتهای بزرگ به
مرزها ، هویت ، ارزشها ، نظام اسلامی و انقلاب ملت ایران بود
در
این قیامت کبری و معرکه عظیم ، ملت بزرگ ایران و نیروهای مسلح با اتکاء به
نیروی ایمان و مقاومت و اعتماد به خدا و متکی به روح الله ، قیامِ لله
کردند و توانستند بر همه قدرتها غلبه کنند.
امروز دوست و دشمن به عظمت،، شجاعت و اقتدار ملت ایران معترف هستند
نسل گذشته شما چنین نسل پر افتخاری بود و اکنون شما جوانان میراثبَر آنها هستید.
هیلاری کلینتون: داعش را خودمان ساختیم
ترامپ: من واقعیت را میگویم؛ اوباما و کلینتون موسس داعش هستند!
فرزند
خردسال شهید سامانلو در بدو ورود به غرفه شهدای مدافع حرم با ماکت تصویر
پدرش روبرو میشود و تصور میکند که پدرش آمده و بالای غرفه روی بلندی
ایستاده، با عجله به سمت پدر میدود و زمانی که پای ماکت رسید و میفهمد که
پدرش نیست، شروع به گریه کردن میکند.
همسر شهید سعید سامانلو متن کوتاهی را در خصوص این اتفاق نوشته که در ادامه میآید:
فقط
قصد بازدید از نمایشگاه بود که با تمثیل پدرش روبهرو شد و بچه کمی
هیجانزده شد. خدا داعشی و دشمنان اسلام را لعنت و نابود کند. ما واقعا
ممنون از برگزارکنندگان چنین نمایشگاههایی در سراسر کشور هستیم که ترویج
فرهنگ شهید و شهادت را به نحو احسن انجام میدهند. محمدحسین کوچک باید با
واقعیت روبهرو شود تا بفهمد دشمنان پدر قهرمانش را چه کردند؟ محمدحسین و
علی خوشحالاند که اگر پدر فداکارشان نیست مردمی هستند که یاد آنها را زنده
نگه میدارند.
محمدحسین
بعد از روبهرو شدن با تصویر پدر آرام شد و او را نوازش کرد و بوسید و
عکسهای یادگاری قشنگی با آن گرفت. ما ممنون و سپاسگزار طراح تمثیلها
هستیم.
من
مادر محمدحسین و علی علاوه بر همسر شهید بودن فرزند شهید نیز هستم و بیشتر
از هر کسی فرزندانم را درک میکنم. یادم میآید وقتی بچه بودم زمانی دلم
به درد میآمد که حس میکردم، مردمی که پدر من به خاطرشان رفته حتی یاد و
خاطره او را زنده نگه نمیدارند.
شاید
با یادآوری خاطرات پدر، اشک از چشمانم سرازیر میشد اما آن اشک سریع تبدیل
به شعف و شادی میشد و میگفتم خدایا مواظب این مردم عزیز باش؛ پدر من که
برای آسایش آنها رفت، آنها هنوز پدر مرا در خاطر دارند و یادش را زنده نگه
داشتهاند.